یاد خیالت
شب در کنار شمعی مشق از رخت نوشتم
با یک دل پر از درد از غصه ها نوشتم
خطی از کمان ابرو،لختی ز ناز زلفت
با صد قلم شِمایی از چشم تو نوشتم
افتاده بر نگاهت چشمان پیر و خستم
با ناله ای فراوان از اشک ها نوشتم
قلبم پر از تپش شد با هر نفس ز بویت
با هر قطره اشکم گل و گلاب نوشتم
با خاطر خیالت شب را به صبح رساندیم
شمع جمله دود گشت و من درد دل نوشتم
در جان من نهان است یاد خیالت ای دوست
باد موافقم باش این را ز دل نوشتم
نظرات شما عزیزان:
|